هشت ساله جون کندم یکم شعور یاد شوهرم بدم
یک هفته اس اومدم خونه خانواده اش فهمیدم همه از دم بیشعور
تو این ساعت هی یکی میره و میاد لامپ اتاق رو روشن میکنه .کار هر شب هم هست .اول فکر میکردم شاید کاری پیش اومده .بعد دیدم نه شعور اینکه کسی الان خوابیده و نباید لامپ رو روشن کنم رو ندارن
کلن خواب از سرم پریده کفری ام