2777
2789

من وقتی زیر یک سال بودم مادر خودم رو از دست دادم، بابام برای اینکه دست غریبه و نامادری نیفتم با خاله ام ازدواج کرده 

خاله ام یا همون نامادریم من رو بزرگ کرده و برام زحمت کشیده ولی آسیب های زیادی هم به روح و روانم زده، همیشه به شدت بهم حسادت می کرد و کاری می کرد من رو از چشم بابام و بقیه بندازه 

کتکم می زد، بین من و برادرها که پسر خودش هستند به شدت و خیلی تابلو فرق می گذاشت 

کاربری سوم( لطفا درخواست دوستی و مشاوره نفرمایید چون برای گذراندن اوقات فراغت میام)

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بهم زیاد توجه نمی کرد و...

همیشه تمام مال و اموال و توجه بابام برای برادرهام که بچه تنی خودش هستند بوده

بگذریم امروز به اصرار همسرم اومدیم شمال و اون ها رو هم آوردیم چون خونه شون مهمون بودم و قرار بود همسرم بیاد دنبالم برگردیم کرمانشاه یک سر شمال هم رفتیم باهم 

از صبح که اومدیم بابام با اینکه وضع مالیش توپ هست یک بار هم دست تو جیبش نکرده 

همسرم هزینه رستوران، ویلای استخردار و...رو داده و کلی تنقلات خریده 

از صبح خیلی خوشحال بودم و میخندیدم ولی نامادری همه اش خودش رو می زد مریضی و ...

رفتم حموم یک دوش بگیرم همسرم هم رفته بود شام بخره، یک حوله ازش خواستم نداد 

اونقدر رو مخم رفت و اعصابم رو خراب کزد که آخر با همسرم یک بحث کوچک کردیم 

از اون موقع حالش یک دفعه عالی شده و همه اش با بابام و همسرم و بچه ها میگه و میخنده

کاربری سوم( لطفا درخواست دوستی و مشاوره نفرمایید چون برای گذراندن اوقات فراغت میام)

ببخشید دارم تایپ می کنم چون واقعا جایی برای درد و دل نداشتم و دارم می ترکم اومدم اینجا فقط برای درد و دل

متاسفانه پریود هم هستم و به شدت عصبی و ناراحت

کاربری سوم( لطفا درخواست دوستی و مشاوره نفرمایید چون برای گذراندن اوقات فراغت میام)
بهم زیاد توجه نمی کرد و...همیشه تمام مال و اموال و توجه بابام برای برادرهام که بچه تنی خودش هستند بو ...

عزیزم میدونم سخته بخاطر خودت و همسرت که اتقد لطف کرده خرج کرده ،تو هم خودت و خوشحال نشون بده از همسرت قدردانی کن هرچقد خوشحالتر باش بیشتر میسوزه ،دیگ هم قصد تفریح دارین خونشون نرو ،فقط مهمانی برو خونه بابات

INTP(منطق دان)

هیچی حال من رو خراب کرد، حال خودش خوب شد گرفت خوابید و منم با شوهرم قهرم و اتاق جدا خوابیدیم اون بالا هست منم پایین خوابیدم

بدشانسی اگه پریود نبودم حداقل به خاطر اون مسئله منتم رو می کشید و آشتی می کردیم ولی الان عین خیالش هم نیست 

دو روز هم هست همه اش رانندگی کرده خسته شده خوابیده

کاربری سوم( لطفا درخواست دوستی و مشاوره نفرمایید چون برای گذراندن اوقات فراغت میام)

عزیزم هیچ وقت با اطرافیان نرو سفر به شوهرت هم بگو خودمون باشیم نه دیگران بعد ی چیزو خواهرانه اویز گوشت کن اون مادر تو نیست توپس انتظار مادرانه ازش نداشته باش الان هم پاشو ی جوری رفتار کن که انگار تو وشوهرت هیچ مشکلی با هم ندارین سر قضیه خرج کردن خیلی رک به بابات بگو فردا مهمون بابای هستیم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز