خواهر برات بگه که روزی صد بار مای بیبی دوتا بچه هامو عوض میکنم هم زمان با هم گریه میکنن صبحانه میخوان یه دستم دهن اولی یه دستم دهن دومی بعدش باید نهار درست کنم و در حین نهار درست کردن بچه هامو سرگرم کنم حوصله شون سر نره یا هم دیگه رو نکشن و این داستان تا شب ادامه داره شبم که جنازم به تخت میرسه.
قشنگ بود نه ؟🥴🥴