دیگه خسته شدم، از هر حرفی یا رفتاری برداشت بد می کنن، در حالی که وقتی خودشون اون حرکت می کنن من حق ندارم برداشت بد بکنم، توقع زیادی دارن هر روز شام ناهار باشن، دیروز کلی گریه کردم
مادرشوهرم اصلا دوست نداره ما وعده بریم اونجا، بر عکس پدر شوهر می خواد من هر روز باشم خودم اشپزی و تمیزکاری کنم و خونه خودم بدونم، موندم وسط این دو تا، خواهر شوهر و جرائم اومدن خونمون دو روز بودن، بهترین پذیرائی کردم رفتن پشت سرم گفتن بی احترامی کردم چون رفتم تو اتاق پسرم به تکالیفش رسیدگی کردم، اینا تنها موندم پس بی احترامی کردم