گفتم نشد این کار خانوادت راضی نیستن نمیشه اصلا باورش نمیشدمادذش میومد اینارو میگفت . پدرمم گفت این وصلت نمیشه این زن زندگیتون خراب میکنه منم دیگه اجازه رابطه تلفنی رو ندادم و اصلا خطمو عوض کردم خیلی سخت بود چون منم خوشم میومد ازش دیگه
التماس عموم میکرد ب هرکی میرسید التماس میکرد ولی مادرش مانع بود
زد و من ازدواج کردم الان ۱۱سال از ازدواج من میگذره
توی این ۱۱سال از همه سراغمو میگرفت چون اون یه شهر دیگست و من یه شهر دیگه
میپرسید خوشبخته بچه چی داره
مامانم همیشه میگه مادرش باید جواب دل پسرشو بده
ولی همیشه مطمئنم اگه کسی واقعا دوسم داشت اون بود