یادمه پارسال ی خونه اجاره کر یم ک تا خالی بشه ۱ ماه طول میکشید مام خونه قبلی رو تخلیه کردیم وسایلارو انبار یکی از نزدیکان ریختیم ی شب خونه مادرهمسرم موندیم از قبلم برناممون این بود ی شب خستگی درکنیم بعد بریم این یکماهو مسافرت ک مزاحم کسبم نباشیم راحتم باشیم
با دوتا بچه ۵ و ۷ ساله
گفتیم چند تا شهرو بچرخیم و بچه هام پشتء ماشین راحت بخوابن
اقا صب گفتیم میخوایم بریم مشهد مامانش گفت وسایلامو جمع کنم بریم گفتیم معلوم نیست پاسپورت برداریم شاید ترکیه ام رفتیم گفت پاسپورتمو بزارید پیدا کنم
بعد شوهرم گفت ی ماه میخوایم بریم بچرخیم گفت هب نداره چی میشه مگه
اخر با بدبختی پیچوندیم ک قهر کرد