بازم تو شهری افتادم تابستون تو گرما چه قدر کلاس عملی رفتم قشنگ مثل شکنجه گاه و برزخ بود اونقدر که مربی سرم داد میکشید و توهین میکرد الآنم بابام میبره منو بیرون یاد بده بهم آنقدر که استرس میگیرم خیس عرق میشم شبش از سردرد خوابم نمیبره تا 2سال بیشترم وقت نداره منم که اینجا نیستم میرم شهر دیگه دانشگاه فک کنم باطل شه
اصلا من اصلا نمیخواستم ثبت نام کنم خانوادم منو مجبور کردن و زور کردن مگه من میخواستم لعنت بهشون
لعنت به باعث و ب انی کسی که باعث ثبت نام من شد