اول از همه بگم من طلاق گرفم دشمن خونی بابای کثافتم هستم هرچی بشه میندازه گردن من
یه آبجیم پشت کنکوره رتبش خوب نشده آبجی عوضیم امروز داشت بد منو میگفت بابام برگشت گفت صدبار بهت گفتم این هرزه هست ولش کن منو گفتا الهی جیگرش آتیش بگیره یبارم قبلاتوی دعوا که هنوز طلاق نگرفته بودم روی صورتم توف کرد یبارم حدودا ده ماپیش دلمو آتیش زده بود نفرین کردمش تصادف کردتوروخدا بگین چیکار کنم دارم با گریه مینویسم
چرا اینو میگه
عجب خواهر...😑😑
چرا خب گفت هرزه
ولش کن برو سرکار خونه مجردی بگیر
مستقل شو و از اون خونه برو
برو سرکار نشین توی اون خونه
حتی اگه شده فروشندگی و منشی برو بشو ولی توی اون خونه نباش
برو سر کار، بعد وام بگیر برو خونه جدا بگیر سخته ولی از خوابگاه رفتن شروع کن
پانسیون های دخترونه
تنها چیزی ک میتونه نجاتت بده اینکه از اون خونه بری
خودم تاپیک زدم ولی اینجا اومدم جوابتو بدم برم...گلم..آدمی که طلاق گرفته به هیچ عنوان نمیتونه باخونوادش دوباره زندگی کنه..کاش میشد مستقل شی و خودتو راحت کنی از شرشون
خواهرت چرا بد تورو میگفت ؟
اهمیت نده بره ب درک
مارت چیزی نمیگه بهش
عزیزم علت این حرفش چیه
کاری کردی در شان خانوادت نبوده
یا سر زبونش این حرف به همه میگه
حدیث کسا و نماز اول وقت و ذکر استغفار و سوره یاسین و زیارت عاشورا نذر کن تا میتونی هر چند روز
حرز اصل امام جواد هم بخر همراهت باشه
از اونجا نجات پیدا میکنی
فدا سرت انگار مثلا خدا بهت چیزی گفته ناراحتی ،اون باید ناراحت باشه که قراره تاوان پس بده تو خوشحال باش خدا برات جبران میکنه
