هنوز خسته ام خستگی رو حس میکنم قشنگگگ و اصلا دلم نمیخواد از اول مهر برم تو سگدونی سال آخرممم من درسم خیلی خوبه ولی اصلا نمیتونم تو اجتماع هم سن و سالام باشم یعنی خیلی دوست دارم ولی وقتی میبینمشون یا میخوام باهاشون صحبت کنم میفهمم اصلا نمیشه فایده نداره و حال بهم زننن
و اینو بگم 99 درصد ادمایی که میان میگن ما متنفریم و فلانیم و اینا دقت کردم دقیقا همونا میرفتن تو یه اکیپی شروع میکردن صحبت کردن
ولی من نمیگفتم متنفرم ولی حس تنفر ازم موج میزد میرفتم زنگ تفریحا تو یه کلاس تنهایی بهم ارامش دست بده
خلق و خوی من خیلی متفاوته انگار و اینکه بگم من از ظاهر زنونه و دخترونه خیلی خوشممم میادد ولی رفتارام و علایقم اصلا مثل دخترا نیست اینش عجیبه واسه خودم