دیگ حس میکنم دوستش ندارم خیلی تلاش کردم برای رابطمون ولی هربار میبینمش چندشم میشه ازش انگار ما دوساله ازدواج کردیم چندسال باهم بودیم هلاک من بود همیشه خوشحالم میکرد سوپرایز کادو قربون صدقه عکسای یهویی نگاهای عاشقانه اصلا خیلی کامل بود قد و هیکل و قیافه خوبیم داشت فامیلم بودیم حس میکردم از من خوشبختتر کسی نیست بعد عروسیمون یادش اومد اعه منم خانواده دارم بخاطرش اومدم شهرستان مامانش روستا خونه داره بین تهرانو روستا رفتو امد بود میومد ۱ماه اینحا ما بایددد کلش اونجا میبودیم هرچی دعوا میکردم زبون میریختم اصلاااا فایده نداشت ولی خوب خرج میکرد کمک حالم بود قربون صدقه میرفت خوب بود خودش تازه داشت سرعقل میومد میخاستیم سفر خفنی بریم روز حرکتمون پدرش فوت کرد ازون روز زندگیم داغون شد مامانش میچسبید به شوهرم و پشت من بد میگفت مینداخت مارو به جون هم هی صبوری کردم گفتم عیب نداره تازه باباش مرده داغداره دیگ قربون صدقم نمیرفت خرج نمیکرد یعنی بگم تو این یکسال ۴میلیون سرجمع خرج برامن بزور کرده دروغ نگفتم دیگ خونه خانوادم نمیاد با اتوبوس میرم با اتوبوس میام پول بم نمیده یا بده مثل صدقه یه تومن تمام طلاهامو‌گرفت آسیم کرد تا از وقتی جنگ شد گفت بریم خونه مامانم از خرداد و امشب اومد خونه خودمون بینش من قهر کردم دعوامون شد برای اولین بار رفتم قهر تازه اون شرط برای برگشتم میذاشت حتی من بازم تلاش کردم حرف قشنگ بزنم جوابمو نمیده هروقت خودش دلش بخاد قربون صدقه میره بعد ۴ماه امروز یهو اخماشو کرد تو هم وسایلو جمع کن بریم خونمون تعجب کردم چون امکان نداره بگه بریم خونمون گفتم چیزی شده گفت نه و تا قبلش ماچم‌میکرد همین که گفت بریم دیگ جوابمم نمیداد اخماشو کرد تو هم اومد خونمون انگار وارد زندان شده قیافه میگیره برام راستش حالم داره بد مبشه یبار تو این دوسال با خنده و عشق وارد این خونه نشدم خیلی بدم میاد ازش انگار قلبم سنکینه نمیدونم به چه گناهی باید اینجور داغون بشم
تمام استانداردام پودر شده هر رفتار معقولی از یه مرد میبینم با پارتنرش پشمام میریزه یادم میره ادما میتونن انقد عاشق باشن
تهدیدش کن به طلاق
بگو منو طلاق بده تو که داری نقش شوهر رو برای مادرت ایفا میکنی تا من
شوهر منم همین بود سال اول ازدواج خوب بود بعد چسبید به مادرش زندگیمون زهر شد
من خیلی دعوا و قهر و تهدید کردم حتی به مادرشوهرمم گفتم تقصیر توإ خداازت‌نگذره
ولی خب از طرفی بعدش اخلاق خودمم خوب کردم
تهش بهتر شد
میدونم تا الان خیلی تحمل کردی ولی بازم صبر کن حتما بهتر میشه
ممکنه چون فامیلین توی کل فامیل حرفی رد و بدل بشه ؟
مادر تاثیر میزاره
حالا چون مرد توی زندگیش نیست چسبیده به پسرش انتظار داره درک کنی ولی در برابر درک تو چیزی بهت نمیده نه محبت نه خونه باهات میاد نه پول
تحدید کن مهریه بزار اجرا ول کن کلا برو مثل خودش بشو
راهش همینه ولی یکم دیگه صبر کن چون برا چی باید یهو خراب بشه نیاید الکی الکی زندگیت به فنا بره
