خیانت دیدم بدی پستی نامردی حتی از خونه پرت شدم بیرون خودمو بچم طرد شدیم پس زده شدیم
اما برگشتم خیلی تحقیر شدم .بی عرضه زنی ک شوهرداری بلد نیس.خیلی فشار روم بود حمایت نداشتن خانوادم بدتر تتحقیرم کردن خاهرام برادرام دل منو بچمو شکوندن .نباید از خونم میرفتن من دیگه نمیرم متعلق ب خونمم .بی تفاوت شدم میخوریم با بچم کم بیش خرجمونو میده واجباتو میخرم و بخاطر بچم روزامو میگذرونم .....
نمیدونم ت چشم مردم من ضعیفم یا قوی
اما خیلی شکستم خرد شدم حتی نتونسم گریه کنم داغونم اما ادامه میدم