اول ی سوال بپرسم همه مثل من حس کارآگاهی دارن یا فقط من اینجوریم؟
خواهرشوهرم نیس یه مدت رفت شهرستان ولی شوهرش نرفت بخاطر کارش
گف مواظب خونه زندگیش باشم یه کلیدش دست منه
منم ی سر زدم دیدم شوهرش خوابه سریع رفتم بیرون
بعد یکی دو ساعت دیگ اومدم دیدم نیس رفته
منم خونه تمیز کردم ظرفارو شستم یکم مرتب کردم
دو پرس غذا سفارش داده بوده
سطل زباله پره دستمال بود
دوش گرفته بوده حوله رو طناب بود
کفش خواهرشوهرمو مرتب گذاشته بودم کنار جا کفشی
اونم پوشیده شده بود
ی کتونی هم دیدم تو کیسه بود نمیدونم دخترونه بود یا مردونه
ولی تخت بود
تازه به خواهرشوهرمم دروغ گفته بود که شامی ک من درست کردمو خورده
من ذهنم کثیفه واقعا
یا همه شکاکن