اعتیاد داشته و الان یکی دوساله میگه ترک کرده:)
همش تو خونمون دعوا و بحثه سر همه چی
از بی پناهی پناه آوردم به نامزدم به غریبه ها
من انقدر تو این خونه صدای داد و بیداد و دعوای مامانم با بابام رو شنیدم که با کوچیکترین صدای یهویی ای قلبم از جا کنده میشه من تو اقیانوس اضطراب و تنش بزرگ شدم نمیدونم چرا توقع دارن نرمال باشم. کاش نفهمید چی میگم
حالم دست خودم نیست احساس میکنم افسرده شدم
مامانمم آنچنان خوب نیست باهام تا وقتی که کاراشو انجام بدم خوبه
دیگه نمیکشم
امروز بابام کلی از وسایلمونو زد شکست😭😭😭
دیگه نمیکشم خداااا
همش ۱۸ سالمه