شما ماماناتون مهربونن پس چرا مامان من اینطوریه

معمولا ادمهایی که ما رو اذیت میکنن ادمهای رنج کشیده ای هستن که نتونستن از رنجشون عبور کنن

مادرتون شاید یه دوره تحت فشار زیادی بوده که باعث شده روح و روانش بهم بریزه سعی کن بهش محبت کنی تا اروم اروم خوب بشه

اونو به چشم یه بیمار ببین که ضربه خورده و علایمش رو تو داری این مدلی میبینی وگرنه فطرتش عشق است و عشق

میگذره عزیزم ...مادرت خودش پر از کمبود و عقده شده و خیلی خام و نابلده ...وگرنه مطمئنن دوستت داره فقط حال روحی مادرها این روزها خوب نیست 

نه مامان منم همینه

دیگه ازش انتظاری ندارم

قبلنا میشنستم گریه میکردم

ولی حالا اشکمم درنمیاد وقتی چیزی میگه

انتظاراتو بیار پایین تا حالت بهتر باشه

شما چند سالتونه؟

من از خانواده ایم که انقدر فشار روم بود و مثل الان واژه هایی مثل گسلایتینگ و دستکاری روانی و خودشیفته و ... هم باب نبود اینه که من فقط خودم رو سرزنش می کردم تا همین چند سال پیش که مطالب روانشناسی خیلی زیاد دیدم و شنیدم. اینکه شما می دونید حداقل اغلب اوقات مقصر نیستید خیلیه. 

گل گفتی👌🏻

زمانی که آدم به این درک برسه و واااقعا بتونه لین جملات رو بپذیره(نه اینکه فقط تلقین کنه، باور کنه) به چنان آرامشی میشه حد نداره. دیگه خشم و کینه و نفرت نداری 

مامانم مهربونه ولی بابام.... فقط مرگش حالمو خوب میکنه 

آره

من خیلی از مادرم ناراحت بودم

فوت کرده. یه شب اومد به خوابم گفت پدرت خیلی اذیتم می کرد😭

من با ازدواج و رفتن از شهر و استان، همه اینا حل شد. الان مامانم کلی مهربونی و غیره. 

واااقعا راسته میگن دوری و دوستی

من این جملات رو وقتی در برابر بی عدالتی و سختی شدید گرفتار شدم رسیدم

عزیزم من این راه رو رفتم و خیلی کم جواب میده اگه مادرتون اختلال خودشیفته باشه. بعضی ها رو ففط باید تحمل کرد.

یه جایی یه مشکلی داره

وسواس فکری چیزی نداره؟

ببین من خودم مادرم وقتی خسته ام وقتی از نظر روحی خودم اوکی نیستم واقعا نمیتونم به بچم محبت بدم وقتی خودم غرق در ناراحتی و غمم فقط به دیگران گیر میدم پس مادرتون علیرغم اینکه اینا رو بلده ولی چون از درون اون ارامش رو نداره نمیتونه بروز بده درونیاتشو

کمکش کن برگرده به خودش یکم فرو بره یکم فکر کنه به رفتارش نه با دعوا نه با بحث فقط با محبت میشه طرف رو به فکر کردن در مورد رفارش مجبور کرد