من و شوهرم ۵ماهه نامزد کردیم هربار که میریم بیرون هیچی نمی‌خوریم اکثر مواقع هم مامانش و خواهرش و بچه۲سالش با ما‌میان وقتی با اونا میریم حتما یه چیزی میخره واسه خوردن ولی وقتی تنها میریم اصلا خودشم همیشه با من بیرون رفتنی بی حاله ولی وقتی بچه خواهرشو میبینه یجوری با اون حرف میزنه که انگار همون ادم نیس منم امروز اعصابم خورد شد اخمام تا خونه تو هم بود اونا هم ناراحت شدن حق با کیه؟؟
تو
حرف های دل تو با زبون خوش، بهش بگو با پیام بده
با توعه
حق با تو خوب نامزدت زن و می‌خواست چیکار با همونا میرفتن میگشتن خوش بودن ترو فقط واسه بچه درست کردن میخواد حتما
با زبون خوش بهش بگو اصلا عادیش نکن چون کم کم پاشونو از گیلیمشون درازتر میکنن تو ریز مسائل خصوصی زندگیتم وارد میشن هر وقت اونا خواستن بیام یه باباهاشون برو دوبار نرو با آرامش و رک بگو با همه بمن خوش نمیگذره نمیتونم باتو تنها و راحت باشم ترجیح میدم نیام اصلا باهاشون صمیمی نشو اون یه بخریم که میری تو خودت باش عزیزم باید سیاست داشته باشی با آرامش و کم کم شرایط و به نفع خودت تعقیر بدی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
