ساعت یک شبه رفتن پشت بوم دوتا فرش انداختن بشورن ما طبقه پایینیم انقدر صدا میاد ک صدا فرچه کشیدناشونم میاد.
شوهرم ساعت ۳ و نیم میخاد پاشه بره سرکار کلا دوساعت میتونه بخابه اینام انقدر سر و صدا میکنن ک شوهرم یبار رفت دعواشون کرذ بازم دارن ادامه میدم منم میخاستم بخوابم نمیذارن رفتم میگم صدا میدید میخایم بخوایم خواهر شوعرم میخواست منو بزنه گفت ما تازه اومدیم مادر شوهرمم گفت ک پارسال ک پسر من اصلا حرف نمیزد یعنی تو شیرش کردی بیاد بالا بگه صدا میاد.
خواهر شوهرم دوشبه اومده اینجا خونه مادر شوهرم خوابیده کل خونه مادر شوهرمو ریخته بیرون تمیز کنه هیچ نمیگه شوهریم داره بره خونش