یه روزهایی بود که هوسوکی میومد لایو، کلی باهامون حرف میزد و کلی بوجیموجیمون میکرد، بغلمون میکرد و میگفت عاشقمونه،خالای بوسیدنیش،پاهای عروسکیش لپای گازگرفتنیش،استایل شکلاتیش رو نشونمون میداد
یعنی چی ک نمیای ب دخترات سر بزنی مرد ؛
ی لایو کوچیک ، فقط بیا بگو های و لایو رو قط کن اصلا؛
زندگی بی هوسوک چقد سخته ها
بیا دوباره مارو مونالیزاهای خودت خطاب کن،دوباره بگو دخترای تو(ما)،دخترای مستقلین ک خودشون قراره دنیارو بترکونن ؛
دلم برات تنگ شده مرد کوشی آخه