من که با نیومدنشم کاری ندارم چون دل خوشی ندارم اما به مادر پیرشم اهمیتی نمیده بابام خبرش فوت نشده اما با مرده فرقی نداره چون قبلا ک بود براما کاری نمیکرد تا میدید کاری هست فلنگو میبست میگفت من میخام برم سر کار میرفت شهر دور پولم برا ما نمیفرستاد میگفت حقوق نمیدن با سر وصدا و دعوا یه پولی ب زور میفرستاد الان ده ساله جدا شدن...ب وقتش مامانم حق منو همه رو داد برا داداشم ماشین برا کار خرید النگو منو از دستم در اورد فروخت برا داداشم اگ اون النگو رو داشتم الان صد ملیون ب بالا بود بعد رفت براش زمین خرید وسیله ها خونه رو فروخت تا بتونه زمبن براش بخره بهش زمین نمیدادن چون مجرد بود انقدر التماس کارمندارو کرد انقدر گریه و زاری کرد و زار زد تا زمین دادن بهش الان ک بعد این همه سال پیر و مریض شده نمیاد سراغ مامانم الان مامانم قلبش مشکل داره دکتر انژیو نوشته نه پول داره ک بره دکتر فقط نشسته تو خونه اه و ناله میکنه منم کاری از دستم بر نمیاد نه پول دارم ن کسیو دام ازش بگیرم داداشمم سرش گرم زندگی خودشه دوتا ماشین و یه خونه داره امکانات داره باید بیاد ببرتش دکتر منم دیگ پدرم در اومد ماهی سه بار تو بیمارستانا همراه بیمارم دیگ خسته شدم
خوشکلم
شما بفکر یک کار باش
خودتو از این منجلاب بکش بیرون
بهتر
بزار مادرت بفهمه نباید از حق دختر گذشت برای پسر
مادرا همینن همه کار واسه پسراشون میکنن اونوقت اخر دختر باید جمعشون کنه
هم سر بابام به مامانم ثابت شد هم سر مریضی خودش که فقط دختر میمونه براشون
خب به مامانت بگو بزنگ بهش
بگه بیا منو ببر دکترررر
چقدددرررر بده که خانوادهاااا فرق می‌زارن
از پسر هیچ وقت انتظار هیچی نباید داشت وسلام
حالا مامان خودم اینطور نیست ولی بعضی مامانا خوش خوشانشون با پسره. غم و غصه با دختر
مجرده؟
سلام عزیزم..برای ما هم که خیلی خوبن..کاری به ما ندارن..
برادرم با مادرم زندگی میکرد تا موقع دکتر بردن میشد..
چندتا یکی غر میزد..دختران کجان..
اینا رو گفتم که بدونی طبیعیه
هرکی کنار مریض باشه؛ انرژیش کم میشه..
ولی بخودت جذب نکن..برو داستان بهرام افشاری رو بخون..
در کنار سوند باباش داشته فیلم میدیده..
البته اینم بگم تورو هم درک میکنم حدود ۲۰سالگی
کنار مادرم بودم نمیتونست تکون بخوره..من میچرخوندنش..
۱۵سالگی آنژیو گرافی باهاش بودم..حالت رو درک میکنم..
آدم استرس میگیره..
البته بعد ازدواج ما سرحال تر شد ولی به مرور
بخاطر کارهای خونه و خدمت به عروسش
شکسته حال شد..آخرشم به سادگی از دنیا رفت..
بقیه اومدن از عروس واسه کارهای نکرده ش تشکر کردن..
وقتی مادر رفت..انگار قرار نبود بره..میگم کاش بود و ثابت میکردم مراقبش هستم..
عزیزم بیا و یه لطفی کن.. با خدا تو دلت حرف بزن
بگو خدایا ما که بجز تو کسی نداریم حوصله م رو زیاد کن
بخاطر تو یه مادرم رسیدگی میکنم..خدایا تو هم بزرگی کن
یه همسر خوب و خوش اخلاق نصیبم کن..
بلکه مادرم قبل رفتنش خوشبختی منو ببینه..
دلمون خوش بشه خستگی هامون در بیاد..
