انروز ظهر من غذا درست کردم بندری ابجی کوچیکم خیلییی اذیتم کرد و بهونه اورد منم دعواش کردم بعد سر غذا دعوا کردم بابامم اعصابش خورد شد بشقابو انداخت زمین منم گریه کردم رفتم تو اتاقم بعد بجای اینکه معذرت خواهی کنه خواهرمو فرستاد منم نرفتم
شبم پیتزا گرفت مثلا از دلم دراره میخواستم نخورم ولی رفتم تو چشماشم نگاه نکردم بعد برگشتم که تو صورتش نگاه نکنم گفت صورتتم از ما برمیگردونی جوابشو ندادم خیلی دلمو شکست خیلی😭💔امشبم شب جمعه رفیقمه نمیدونست خیلی حالم بد بود قدیما میومد معذرت خواهی میکرد الان بروی خودش نمیاره
با اینکه دیروز رابطمون خوب بود میگفت تو هرکشوری بخوای بری بهت پول میدم خواهرم باز فتنه درست کرد بعدشم همیشه پشیمون میشه ولی خیلی بدجنس میشه یه لحظه با اینکه من همیشه ازش دفاع میکنم