نتایجه کنکورم اومد پرستاری آوردم شهر خودمون ولی پزشکی شهر دیکه پدرم اجازه نداد و امسال پشت میمونم بعد شروع کردم درس خوندن و هی وسطاش مادرم صدام میکنه و میکه اینکارو کن، چه میدونم، ظرف بشور، خونه جارو کن.... منم انجام میدم ولی بهش گفتم وقتی کتاب بازه جلوم صدام نکن وقته استراحتم شد خونتو برات تمیز میکنم... میگه باشه... میرم یه ساعت بعد دوباره صدا میکنه... رفتم ببینم چی شده میگه برو شلوارمو بیار بپوشم...
آخخخخه شلوارتم من بیارم؟ اصلا تمرکز ندارم اعتراض کنم کتک میخورم... بهش گفتم که نمیذاری درس بخونم میگه چیکار میکنی مثل دخترای روستا تا زانو تو گلی؟
فحش کتکاش شروع شد و گفت بیای هال غذا بخوری من میدونم با تو با کلی فحش ناموسی... انگار من مثل خودش همش تو یخچالم... خسته شدم و پدره شکاکمم نمیزاره برم جایی درس بخونم فقط دنبال فرصته بزنه سرم