داستانش چفت و بست درست حسابی نداره برای سرگرم شدن بدک نیست
مثلا چجوری خانوم وکیله اما نفهمیده با یه ورق دست نویس نمیشه زمین بنام زد؟
یا وقتی یه چاقو را کردن تو شکم دختر چرا سرو صدا نکرد که پسره از خواب پاشه
چرا هیچ تقلایی برای نجاتش نکرد قشنگگگگ ریلکس سر جاش چاقو را کردن تو شکمش همینجور که خوابید اول
خوب به هر حال کسی بیاد بالا سرش بالاخره پا میشه یه تکونی حرکتی ...
کارگردانش فیلم اولیه دیگه!
یا مادر پدر شوهر متوفی خانوم که با عروسشونم مشکل دارن و از دست عروسه دل خوشی برای ازدواج مجدد هم ندارن چجوری فهمیدن یه خواسگار از قبل خانوم داشته که از قضا وکیلم بوده که ببرن وکالت را اد بسپارن به اون؟
یا اینکه خونه شوهر متوفی خانوم مگه مال خانوم بود که برد بنام پسرش کرد از سهم ارث هم پدر مادر اقا و هم فرزند مشترک ارث میبرن دیگه
و همینطور زمین متوفی خوب مگه مال پدر مادر اقا فقط بوده که میخوان بگیرن گیریم که اصلا بنام خانوم نشده باشه بازم خانوم هشت یک و فرزند مشترکم ارث میبرن پس همه اش مال پدر مادر مرد نیست
بعد مادری که تو هر ثانیه به یاد بچه اشه چجوری رفته و راضی شده ازدواج کرده ؟ خوب مینشست بالا سر بچه اش تا سرو سامون بگیره دیگه اگر واقعا به یادش بود
بعد این مادر همیشه نگران چطور یه لحظه هم اینستای پسرشو چک نکرد که ببینه پست خودکشی گذاشته
یا دختر مرد چجوری اینهمه با خانم صمیمی شد که رفت خونشم دستمال و جارو کرد و رازی که به باباش نگفته بود به او گفت؟؟؟؟
اونی که خونه باباش خدمتکار داشت پس چرا رفت حتی میزم دستمال کرد؟
اصلا چه لزوم داشت اینستای پسر نامادریشو چک کنه؟
و تازه مادرش نمرده و طلاق گرفته رفته المان پس نمیتونه اینهمه یهو با نامادری دوست و صمیمی باشه
پر از باگه... من خوشم نیومد