بچه ها نامزد من عربم اهوازن ما ترک هستیم متوجه نمیشم گاهی چی میگن اما فارسی اکثرا حرف میزنن
من اومدم خونه نامزدم مادرشوهرم دیدم با اخم با نامزدم صحبت میکرد که کمک کن یالا شام درست کنیم
بعد دیدم نامزدم گفت پنیر پیتزا رو میشه از یخچال بدی بریزم رو پیتزا
یهو مادرش با اخم به زبونشون یه چیزی گفت نامزدم همینطوری خشکش زد گفت چی میشه مثلا حالا؟به عربی اونم یه چیزی گفت
بعد دیدم خودش پاشد
فکر کنم اینا چون کم میریزن و خساست میکنن واسه همین گفت خودش بریزه
بعد سر سفره من نخواستم زیاد بخورم حس خجالت بودن بهم دست داد یه دونه پیتزا خوردم
گفت بیا بخور خراب میشه