یه آقایی که اتفاقا پسرعموم هست حدودا هشت ماه شبو روز التماسم میکرد دوست دارمو میخامت و این حرفا قبول کن بیام خاستگاری ، از لحاظ ظاهرم میلی خوشتیپ و خوش هیکل و خوشگل و قد بلند بود من بعد هشت ماه اصرار ایشون قبول کردم !!چون خودشو خیلی خوب نشون داد
ادامشو الان میزارم
این آقا اعتماد به نفس منو نابود کرد ببخشید بی پرده حرف میزنم
می‌گفت تو که صورتت سفیده واژنت هم باید صورتی باشی نوک سینت باید صورتی باشه بدنت باید س کسی باشه و می‌گفت می‌بینمت ح شری میشم بات حرف میزنم ح شری میشم
بد دلم بود خیلی و پروف میزاشتم می‌گفت مگه ولی و خرابی که عکس خودت می‌زاری
دوبارم تهدیدم کرد بفهمم با کسی بودی قبلا ،ولت میکنم حتا زنم باشی
ی شبم عکس جای خصوصیشو فرستاد و حتا وقتی بلاکش کردم نیومد عذر خواهی و ما یک ماه ارتباط نداشتیم
من این چیزارو که دیدم ترس کردم گفتم فردا بم خیانت نکنه چون تو ذهنش سفید و صورتی و این چیزا بود و چون بیشعور بود و به حرمت فامیل بودنمون حتا نگفت زشته این حرفا یا عکس اونجامو نفرستم گفتم این بدردم نمیخوره و جدا شدم و اتفاقا خیلیم اومد التماس ولی دیگه قبول نکردم الان دیدم رفته با کسی دیگه چکار کنم دارم دق میکنم می‌دونم بدرد نمیخوره اما زورم میاد من باخت دادم سرش زورم میاد رفته با کسی
توروخدا هیچ وقت حسرتشو نخور
خداروشکر از زندگیت رفته
اینو بهت قول میدم تو بردی نه اون
مگه ر ابطه داشتی
زورت میاد یه بد دل شکاک رو از دست دادی!
انتظار
داشتی که همچین مرد هول هیزی بدون دست دختر بمونه ؟حتی احتمال دادی بعد از ازدواح هم به خاطر یه چیز صورتی بهت خیانت کنه..دیگه از چی ناراحتی؟،
