رفته بودم سر قبر بچم
پای قبر که نشسته بودم داشتم قرآن میخوندم
دیدم یهو سر کلش پیدا شد
برا اولین بار گریشو دیدم
برای اولین بار برای بچش گریه کرد
ازم معذرت خواهی کرد
ازم خواست ببخشمش
ولی من بی تفاوت بودم بهش
اگه اون تو مرگ بچه دوسالم و بچه سقط شده تو شکمم مقصر نبود الان داشتم باهاش زندگی میکردم دلداریش میدادم
اصن همه لقبای پست دنیا نثار این موجود عوضیه
هیچوقت حلالش نمیکنم
هیچوقت نمیبخشمش
لعنت بهش
زندگیمو سیاه کرد
خدا تا الان خیلی بهم صبر داد
ولی...
مرگ بچه که از گوشت و خونو پوستت هست رو نمیشه فراموش کرد