دیگه نمیتونم باهاشون زندگی کنم
۲۸ سالمه توی همه چیزم دخالت میکنن و هیچ اختیاری از خودم ندارم
رفت امدم
لباس پوشیدنم
ساعت بیرون رفتنمو اومدنم
تلفن حرف میزنم وایمیسن گوش میدن پشت در
یواشکی صفحه گوشیمو نگاه میکنن
تواتاق تنهام هی الکی درو باز میکنن
حتی به خواستگارم که میخواستمش گفتن اول ما اگه پسندیدیم بعد دخترمون
تا کارم تموم میشه صدبار زنگ میزنن کجایی کجایی
میرم بیرون زنگ پشت زنگ بدو بیا خونه بدو
چندبار خواستم خودکشی کنم
دیگه نمیتونم دیگه واقعا نمیتونم
الان تنها کاری میکنم اینه محلشون نمیدم و باهاشون کم حرف میزنم حالم از زندگیم دیگه داره بهم میخوره
تموم جوونیمو زندگیمو ازم گرفتن