عقد کرده ام
محاله من عذرخواهی کنم همیشه اون باید بیاد جلو و خیلی مظلوم واقع میشه
با شوهرم بحثمون شد ناراحت شد از من
کلا چند روز هم هست خیلی غر می زنم سرش اون هیچی نمیگه فقط سکوت 🥴
خلاصه ناراحت شد و رفت و بیرون رفتنمونم کنسل شد
۹ شب بی خبر رفتم خونشون
پدرش در رو باز کرد خودش دستشویی بود
اومد بیرون دید من نشستم تو پذیرایی خیار می خورم قیافش دیدنی بود.
بعدم صحبت کردیم
اگه می خواید بگید چطوری یهویی رفتی و پس حرف خانواده شوهر چی و اینا مادرش فوت شده و برادرشم سرکار بود و پدرش فقط بود که از صبحش کیک درست کرده بودم به بهونه اون رفتم و یکمم خالی بستیم براش و نشون ندادیم که قهر بودیم