من عموي نامزدم دعانويسه خيليم معروفه در روز زياد از شهراي مختلف ميان يكي بود(هم شهر خودمون بود)
ببخشيد ميخندم ولي وقتي اومد سرخ شده بود و شكمش باد كرده بود😂😂😂
وقتي اومد عموي نامزدم گفت چيشده گفت يكي شاش بندم كرده🤣🤣🤣
ديگه باطلش كرد
(شاش بند يني خيلي ببخشيد مثانه طرفو با دعا ميبندن ادرار كردن خيلي براش سخت ميشه و در اخر ميتركه)