از بچگیم اذیتم میکرد با حرفاش با تحقیراش
مادری نکرد
یعنی بخدا قسم هیچ صحنه ای طی این ۲۲ ۲۳ سال تو ذهنم ازش نیس ک حس مادری ازش گرفته باشم .
هیچوقت دوسم نداشت .
هیچوقتتتت .
شاید متنفر بود .
من آرزو داشتن ی مادرو داشتم
بچگیم همش میرفتم خونه اقوام
حس نزدیکی بیشتری ب زن عموهام داشتم تا این .
دوست داشتم با همونا بمونم .
آیا همچین زنی هم حق مادری داره گردن آدم؟
اینکه خودش همیشه میگه ناخواسته بودی !
اینکه بدون هیچ دلیلی بدون هیچ دلیلی
ساعتها هرچی از دهنش در میاد ک واقعا قابل گفتن نیستن رو میگه و من جوابی نمیدم .حرفایی ک وقتی ۷ سالم بود میزد هنوز همونارو میگه !
بزور تا دو سالگی بزرگم کرد .
بعدشم ک کلا اینور اونور بودم .
هم کارامم خودم میکردم.
ی چیزایی بگم از بچگیم ک چقدر تنها بودم و تنهایی بزرگ شدم .مادر نداشتم .اینو پدر بدردنخورمم میگه !میگه تو انگار مادر نداشتی