مادرم تعریف میکرد بچه که بودم شب که میشد خیلی گریه میکردم غروب میشد بی طاقت میشدم شبا موقع خواب کارم همش گریه بوده تو خواب هم زیاد دندون قروچه میکردم
پیش چندتا دکتر منو بردن ولی جواب نگرفتن مادرمم با اینکه بچه دوم بودم دردمو نمیفهمید تجربه ای نداشت با یکی از همسایه ها درمورد حالم میگه اونم گفته که چشم زخمه ببرش پیش فلان دعانویس براش دعا بگیر خوب میشه
موقع خواب یه چیزایی میدیدم همش تو ترس بودم
پیش دعانویس بردن منو و اتفاقا دعا هم داد بهم خوب شدم
ولی توی این بیست و دوسال عمری که از خدا گرفتم بالای ده بار دچار بختک شدم خواب های شدیدا بدی میبینم بعضی شب ها بوده حس میکردم تو اتاقم تنها نیستم و بعدش دچار بختک شدم
حسم خوب کار میکنه، شده که حس کنم قراره کسی باهام تماس بگیره یا پیام بده و اتفاق افتاده
یا اینکه حس کردم قراره حال یکی از اعضای خانوادم موقع خواب بد بشه و اتفاق افتاده
یه ادم رو برای اولین بار ببینم سریعا متوجه خوب یا بد بودنش میشم و بهم ثابت هم میشه
اعتماد ادمارو خیلی راحت میتونم جلب کنم و اینکه جایی برم ادما زیاد بهم نگاه میکنن و بی دلیل تو کانون توجه ام
اینارو به مادرم گفتم نگران شده قراره دوباره بره پیش دعانویس
اینارو گفتم ولی خواهشا نیاین بگین رنگ شلوار منو حدس بزن یا فلانی به من برمیگرده یا نه
باید کنارم باشین حس و انرژیتونو بفهمم تا چیزی بتونم درموردتون بگم!
به مادرم میگم برم فالگیر شم پول توشه😂👌🏻