من رفتم مشهد با یه پیام زیبا از دوستم خداحافظی کردم با سردي جواب داد به سلامتی 🥲
من واسش سوغاتی بردم با یه شيشه ترشی که دوست داره
بعدها گذشت و همین دوستم رفت مشهد من اصلا نمی دونستم از روی عکس پروفایل ش تو ایتا فهمیدم
ساعت سه ظهر زنگ زد با لحن تند و عصبانیت گفت خواب بودین و بعدم گفت سايز مانتو تون رو می خواستم من خیییلی ناراحت شدم ازش 🥲 🥲
بعد چند روز زنگ زد میخوام واست بیارم من منتظر شدم نیومد
فرداش پيام داد من نتونستم بیام به شوهرت بگو بیاد فلان جا ازم بگيره من گفتم شوهرم کاره نمی تونه بیاد خودم بیام با لحن تند و عصبانیت گفت نه اصلآ خودت نیا من اصلا به خودت نمیدم🥲🥲
خلاصه بعد چند شب زنگ زد ساعت نه شب با لحن تند و عصبانیت گفت ديگه که منزل هستین و داد یازده شب شوهرش آورد در خونه مون
من خیییلی ناراحت شدم 🥲 🥲