شوهرم بخاطر حرفای مادرش باهام سرد شده چون نمیتونم بچه نگه دارم نادش همه اش میگه فامیلاتون جادوت کردن نمیدونم طلسمت کردن گوش پسرشو پر کرده الان ۴ ماهه بچه دوممو سقط کردم شوهرم کلاسر کا یا خونه مادرشه یا بیرون وقتیم شب میاد خونه من اتاق میخوابم اون توهال رو مبل ولی واقعا عاشقم بودو دوسم داشت نمیدونم الان بخاطر حرفای مادرشه یا چی و واقعا وابسته امه الان دوروزه اومدم خونه پدرم
مادرش زنگ زده هزار تا تیکه و کنایه اول نوه هامو کشتین الان میخوای پسرمو دق بدی شوهرمم خودش زنگ زد با حالتی که انگار قبلش گریه کرده بود گفت پشیمونم برگرد دیگه اذیتت نمیکنمو دست خودم نبودو اینابنظرتون راست میگه یا داره نقش بازی میکنه بمونم برم نمیدونم لطفا شمام نطر بدین