2777
2789
عنوان

حسادت

307 بازدید | 29 پست

سلام خانوما. من تقریبا یک ساله که زایمان کردم و دوتا بچه دارم . هیچ کاری نمیتونم کنم هیچ جا نمیتونم با خیال راحت برم همش بچه هام آویزون من هستن و بچه ام شیر خودمو میخوره جایی نمیتونم بزارمش یه ساعت برای خودم باشم و از طرفی یه خواهر مجرد دارم که همیشه میاد خونه من از سرکار که تعطیل میشه و ناهارشو میخوره و استراحتشو میکنه و میزنه بیرون با دوستاش تا آخرشب. سینما و پارک و کافه و کنسرت و غیره. من جدیدا میبینمش یه حسی بهم دست میده . انگار حسادت میکنم به این شرایطش. نمیدونم واقعا طبیعیه ایا این حس من یا باید روی خودم کار کنم ؟ چون هی خودمو سرزنش میکنم بابت این حس. در حدی که تصمیم گرفتم بهش بگم لطفا اینجا نیا که من نبینم که انقد رها و بی مسئولیته و این حس بهم دست نده😔

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خب خواهرت یه کمکی بهت نمیکنه!!! 

بهت کمک کنه پیاده روی برید،،،، 

یه چندساعت بچه هارو بگیره 


والا منم بودم اعصابم خورد میشد 

یکی هرروز بیاد خونه ات نهارش رو بخوره و استراحت کنه و اخری هم بره برای خودش بیرون 


خب خواهرت یه کمکی بهت نمیکنه!!! بهت کمک کنه پیاده روی برید،،،، یه چندساعت بچه هارو بگیره والا منم بو ...

نه. در حدی نگه میداره من بتونم ظرفارو بشورم و غذارو اماده کنم. اونم میگه زود بیا بگیر بچه رو . همسرمم ماموریته اکثرا و نیست. یه سنگینی عجیبی روم هست. دلم میخاد از شغل مادری یه تایمی استعفا بدم واقعا😔

چون بچهات کوچیکن و خواهرت چون مجرده و مسئولیتی نداره کاملا طبیعیه همونجور شما که تصمیم گرفتی ازدواج ...

بله درسته ولی گاهی ادم کم میاره واقعا. به کارای عادیمم نمیتونم برسم. همش میگم سختیش دو ساله. بعد شرایط بهتر میشه. 

نمیتونی بزاری دست مادرت یا پدرت یا هر کی میتونه نگ داره بعد بری یه سینمایی کنسرتی چیزی با دوستات حال ...

بچه ام شیر خودمو میخوره. برای همون نمیشه وگرنه مادرم میتونه نگه داره. فقط ناراحت اینم ادم حسودی نشم اونم نسبت به خواهرم. ولی اینکه جلوی چشمم هست و راحته برای خودش و میره و میاد برام الان توی این وضع دیدنش سخته. وگرنه من کورشم اگه نتونم خوشی خاهرمو ببینم. بنظرتون بهش بگم یه مدت نیاد خونه ام؟

افسردگی گرفتی منم مثل توام باز تو خواهرت میاد پیشت خواهرمن که اصلا نمیاد خودم دست تنها بچمو بزرگ کردم الان دوسالشه اما خیلی ادیت شدم الانم افسردگی بعد از زایمان دارم میفهمم کاملا چی میگی منم میرم بیرون انگار مثل اصحلب کهف شدم از هیچی خبر ندارم 

خدایا پناهم باش
بله درسته ولی گاهی ادم کم میاره واقعا. به کارای عادیمم نمیتونم برسم. همش میگم سختیش دو ساله. بعد شرا ...

سعی کن کاری که تو خونه میشه راحت انجام داد برای خودت وقت بذاری و انجام بدی شاید حالتو بهتر کرد

آره بگو راستشو بگو بگو نیا اگر انقدر اذیت میشی

درد من اینه نمیخام به خاهر خودم حسادت کنم. هی یه سری چیزها‌میبینم بعدش میبینم از درون منو ناراحت کرده حس میکنم نکنه حسادت باشه و از خودم بدم میاد.مثلا من هیچوقت به خانوادم فشار نیاوردم بخصوص سر جهیزیه. معمولی ترین چیزهارو همیشه خواستم ولی الان میبینم ماشین میلیاردی پدرم زیر پای خواهرم و جهیزیه سه میلیاردی براش گرفتن. خب منم بچشون بودم واسه من هیچ کاری نکردن حتی هزینه دانشگاهمم ندادن. نمیدونم شاید باید روی خودم خیلی کار کنم. ولی خب منم بچشون بودم 😔

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز