دویتان پدرشوهر مادرشوهرتون سراغی ازتون میگیرن حالتونو میپرسن یا شما هم هر چقد مث من احترام میزارید متقابلا چیزی دریافت نمیکنید
چند وقت یکبار شما رو دعوت میکنن و میرید رفتارشون چطوره
من که عقدم و الان ۶ ماهه هیچکی یا تعارف هم بهم نکرده یه زنگ هم بهم نزدن حتی نمیگن خونه خودتو بدون تعارف باید بیای میگن نمیتونیم مهمون دعوت کنیم کارمون زیاده ولی بقیا رو دعوت میکنن
حتی تو مراسم بزرگ که غریبه هم اومده بود باز به من نگفتن
خیلییی دارم اذیت میشم ازشون متنفر شدم جوری دوس ندارم سوهر اسمشونو بیاره
خیلیییی عجیبه که دیگه به تایمک های پدرشکهر و مادرشوهر هم نگا نمیندازیدددددد
دعوت کردن برو نکردن نرو
دوری و دوستی
حتما با شوهرت مشکل دارن .
اگه شوهرت خوبه از الان دور اونارو یه خط قرمز بکش خودتو راحت کن
برات مهم نباشه ما نمی‌توانیم بقیه رو مجبور کنیم چجوری باهاشون رفتار کنند دوری کن
عه چقد منی
منم دوران عقدو نامزدیم چقد خودمو با این چرتو پرتا اذیت میکردمو زندگیو ب خودمو همسرم زهر میکردم
ولی بعدش اومدیم سر زندگیمون هرکسی سی خودش
اصلا توقع هیچیو نداشته باش هیچیا اینجوری راحت تر بهت میگذره
ب منم زنگ نمیزنن اصلا گاهی میریم خونشون بی دعوت هفته ای ی بار دو هفته ی بار چقدم باهم خوبیم دوران عقد جبهه داشتم نسبت بهشون ولی از وقتی توقعمو گزاشتم کنار خیلی روابطمون بهتر شده
خودت رفتو آمد کن منتظر زنگو دعوت نباش اگه رفتارشون از عمد سرده توهم رابطتو کم کن
من با تو خیلییییی فرق دارم من قسم خوردم بعد عروسی به هیچ وجع نه پذیراشون باسم نه باهاشون ارتباط داشته باشم
گفتم خانوادت مریض شن بیوفتن گوشه خونه گوشه بیمارستان بمیرم نزدیکشون نمیکنم حتی یه سر بزنم بهشون
اینکه نوشتی متقابلاً دریافت نمیکنم و فلان گفتم
اصلا مهم نیست عقد هستی یا عروسی کردی
اونا اگه بخوان کاری کنن از روز اول عقد میکنن و براشون فرقی نداره
من جای تو بودم از خدامم بود که دور باشم و قیافشونو نبینم
بعدم اینکه دعوتت کنن میگی نمیرم
خب چرا تاپیک زدی راجب این موضوع
