ما طبقه بالای مادر شوهرم مینشینیم امروز یه عالمه سبزی خریده بود رفتم بهش کمک کنم اونجا مادرشوهرم دخترمو دعوا کرد دخترم هم دستمو گرفت گفت مامان پاشو بریم خونمون گفت هر کی خونه خودشو داره ماهم بریم خونمون این فقط داد میزنم سر ما مادر شوهرم برگشت گفت اینا حرفارو کی یادت میده هان قشنگ بهت درس میدن منم گفتم من کی بهش درس دادم گفت نه چرا بچه میگه بریم خونه خودمون چرا میگه مثلاً این وسایل ماعه باید بگه این وسایل هممونه خیلی چیزا گفتم تو با حرف یه بچه اینجوری میکنی گفت نه بچه رو بعضیا یاد میدن گوه بریزم دهن پدر اونی که بچه رو یاد میده من همین جور عاج واج موندم که این منظورش به کنه بخدا خیلی ناراحتم دلم میخواد به شوهرم بگم حرف زشت مامانشو میترسم طرف مامانش رو بگیره دلم میخواد فقط زودتر از این خونه بریم دیگه واقعا بریدم