بابام اخلاق درست درمون نداره و زیادی عصبی و تا دلتون بخواد مامانمو چزونده و تو شهر غریب ازارش داده
یادمه یه بار خونه مامانبزرگم بودیم یهو عمم با گریه و بچه بغل اومد اونجا
همه گفتن چی شد؟
گفت شوهرم فلان کرده زده تلویزیون رو شکسته
اونوقت بابای من داغ تر از آش شده بود که بیخود کرده، برم بزنم دهنشو صاف کنم...
منم تو دلم گفتم کاش یکی بود دهن خودتو صاف کنه واسه خواهرت شیری و مردی واسه زن بیچارت دیوی و شمر...
پووووف😑