تاپیک زدم قرار بود شوهرم بره تهران منم گفتم باهاش برم عروسی داریم خریدامو انجام بدم پاشد باهامون امد خلاصه کل مسیر که من عقب بچه ب بغل از گرما پختم زیر پامم سبدو کلی خرتو پرت خانم نشست جلو کولرم تنظیم کرد رو خودش رسیدیم کلا ۲۰ ملیونم پول برده بودیم ی تک تومنی خرج نکرد از خودش ی لباس مجلسی برداشت ۶ تومن ی شلوار و تیشرت ۲ تومن خلاصه کفشام پامو میزنه ی جفت دمپایی برداشت ۶۰۰ تومن. منم ی لباس خزیدم ۵ تومن خواستم شال بخرم امد یچیز دوبرابر من برداشت خواستم لباس زیر بخرم امد گرونترینشو برداشت اخرم گفتم ن من میخرم ن تو بخر برمیگردیم شهرمون هرکی جدا میره خریداشو میکنه تو لازمم نداشته باشی چون من برمیدارم عمدا گرونترینشو میخری با ی اعصاب خورد برگشتیم شهرمون همش دارم خود خوری میکنم حتی اب معدنیم برمیداشت کارت شوهرمو میگرفت با اینکه عید چند دست لباس خریده بود بازم اون طمع نمیذاشت از هیچی بگذره من جورابم میخاستم بخرم میومد دو جفت بیشتر برمیداشت از بی زبونی شوهرمم بدتر حرصم گرفت انگار بچه ۲ سالع اوردیم خرید هرچی میدید میخاست