ممنون ازتون ک اومدید♥️🥺
من شوهرم یه مدت مثل فرشته ها شده بود ، خیلی درکم مبکرد و بیشتر طرف من بود تا خانوادش...
حتی بخاطر من قهر کرده بود با مادرش ( بارها هم بهش گوشزد کردم مادرته و من راضیم نیست ولی قبول نکرد))))) و خلاصه منم که دیدم هوامو داره بعد مدتها که برخلاف قبلش قبولم نمیکرد اون دوران فقط ارومم میکرد🙃
منم تا دلم میشکست و بر اساس خاصیت زنونگی که داریم پیشش درد و دل میکردم ....
از این قضیه میگذره تا دنیا این پسر و مادر رو باز بهم نزدیک کرد
ولی شوهرم ، اخ شوهرم .....
داستان اینجا شروع میشه که واقعا شوهرم تا چیزی میشه تیکه میپرونه بهم
دائم هی میزنه تو سرم بخاطرت با مامانم قهر کردم و ... ( منکه چیزی نگفتم ...)
بعد کلا من ادمیم ک هر چی میگن ساکت میشم حتی بزنن تو گوشم
الان میخام بگم شوهرم هیچی نمیگه نمیگه یهو یه حرفی میزنه قلبمو میترکونه
مثلا میگه مادرم اینا یه چیز دیگع میگن ، تو یه چیز دیگه میگیری و روش حرف میزاری و تحویلم میدی
خیلی چیزا میگه
یا میگه جز تو کی گند کاری میکنه تو این خونه
یا اصلا حس میکنم باورم نداره😄💔🚶♀️
میگه مثل چشام بهت اعتماد دارم ، میگه دوست دارم ولی تو رفتار و تو لحظات عصبیش اصلا کاملا حس غریب بودن دارم....
همیشه میرم دم در خونه خدا و اهل بیت ، میگم چرا موندم من
چرا زندم
چرا نفس میکشم
چرا😭😭😭😭😭😭😭
بخدا بریدم
خیلی کم اوردم
چجور بگم
هر چیبگم کم گفتم فق کاش جام بودید میدید چخبره💔💔