مادر من یه ادم سختگیریه که فکر میکنه با اخلاقای سرد و بدش همه ازش حساب میبرن ولی نمیدونه بدتر داره خودشو تو قلبم میکشه... میدونم یه عشق به بچه هاش درونش هست اما اصلا اونو بروز نمیده و خیلی سرد رفتار میکنه .. گاهی وقتا بیخودی سر به سر بابام میزاره درحالیکه بابام واقعا همیشه بهش عشق ورزیده حتی اگه باهم از قبل بحثی نکرده باشن به بابام میگه من تا الان عشقی از تو ندیدم کلا همش میخواد خودشو لوس کنه . الان که میبینم هیچکس نمیتونه تحملش کنه و مطمئنم کسی به غیر از بابام بود تا الان طلاقش میداد چون خیلی ادم سردیه و بی احساس رفتار میکنه و تا جایی که یادمه هیچ عشق و محبت واقعی ای ازش ندیدم اگر هم دیده باشم بخاطر قشنگی بچگیام بوده که همه از قیافم تعریف میکردن و شبیهش بودم بخاطر همون یکم نازم میداد ولی اونم دیگه الان نمیده... الانم مطمئنم دوباره سر به سر بابام گذاشته و بابام کلی داد و بیداد کرده و حرص خورده و عصبانی و ناراحت شده... از دست این زنی که فکر میکنه با این گند اخلاقیاش سیاست زیادی داره و همه ازش حساب میبرن شدم یه دختر افسرده ای که روز و شب داره درس میخونه فقط از شر این خونه خلاص بشه:)))