دیروز عصر تا دم مرگ رفتم ولی دست کشیدم.. بخاطر خانوادم
تو اون لحظات فقط میگفتم یا حضرت علی خودت میدونی همیشه باهات درددل میکنم اون دنیا کمکم کن
دیشب با یه حال بد خوابیدم تب میکردم گرمم بود ولی میلرزیدم
ساعت ۳صبح خوابیدم و خواب دیدمتو حرمم زنگ زدم مامانم میگه مامان هرچی میخوای از خود حضرت علی بخواه تو حرم یه جا ساکت نشسته بودم و میگفتم کمکم کن کل ارزوهامو میگفتم توخواب حس کردم بوی گل میاد داره خنکم میشه انگار یه جای خنک بودم که بوی گلاب میومد
بهترین لحظه بود دیشب. یه ذره تونستم بخوابم
انگار سبک بودم اون لحظه