بیایین بگین در چه حالین و چکار میکنین🌹😊

عضویت: 1402/07/03

تعداد پست: 2943

بخاطر اینکه دستشویی داشتم بیدار شدم و دیگه خوابم نبرد

رو تختم

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.لطفاً اگه داستان زندگی‌مو کامل نمی‌دونید، با قضاوت یا نگاه سنگین، زخم تازه نزنید.گاهی یه مادر، بچه‌هاش رو داره… اما هنوز دلش واسه مادری کردن تنگه:)

1404/06/10

|

09:31

1 نفر لایک کرده اند ...

اسم_ندارم_بتوچه_اخه

عضویت: 1398/09/25

تعداد پست: 3641

دارم تو تخیلاتم مخ کراشمو میزنم

فعلا موفق بودم

نباید بیام سایتت بیرونم کنیدددد

1404/06/10

|

09:31

2 نفر لایک کرده اند ...

lona1z2

عضویت: 1403/06/08

تعداد پست: 1323

هیچی دارم کنسرت جدید هالزی رو میبینم

مردم شهری که همه در آن می لنگند ، به کسی که راست راه می رود می خندند ... !

1404/06/10

|

09:32

1 نفر لایک کرده اند ...

kim22

عضویت: 1400/09/27

تعداد پست: 3446

مادرشوهرم اومده خونمون صبح انقد پسرمو محکم بوس میکرد با صداش بیدار شدم😟

1404/06/10

|

09:32

1 نفر لایک کرده اند ...

اسم_ندارم_بتوچه_اخه

عضویت: 1398/09/25

تعداد پست: 3641

مادرشوهرم اومده خونمون صبح انقد پسرمو محکم بوس میکرد با صداش بیدار شدم😟

😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂

نباید بیام سایتت بیرونم کنیدددد

1404/06/10

|

09:33

1 نفر لایک کرده اند ...

samaneehh

عضویت: 1404/06/10

تعداد پست: 258

خوبمم

درازم روی تخت

1404/06/10

|

09:34

1 نفر لایک کرده اند ...

banuyegolllll

مدیر استارتر

عضویت: 1404/03/14

تعداد پست: 5043

بخاطر اینکه دستشویی داشتم بیدار شدم و دیگه خوابم نبردرو تختم

😂بزور بیدار شدی پس😊

گاهی سکوت من میشکند تو. را 😐

1404/06/10

|

09:34

0 نفر لایک کرده اند ...

the_wonder_woman

عضویت: 1402/07/03

تعداد پست: 2943

😂بزور بیدار شدی پس😊

آره شب ۲ خوابیده بودم😂😂

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.لطفاً اگه داستان زندگی‌مو کامل نمی‌دونید، با قضاوت یا نگاه سنگین، زخم تازه نزنید.گاهی یه مادر، بچه‌هاش رو داره… اما هنوز دلش واسه مادری کردن تنگه:)

1404/06/10

|

09:34

1 نفر لایک کرده اند ...