من قبلا جایی کار میکردم بعد توی اون محیط کسی بهم درخواست ازدواج داد بعد خودتون میدونید محیط کاری آدمها خیلی حسودن و بدجنس بعد فکنم یک حدسایی زدن ولی اصلا دلم نمخاد اونا بدونن من درموردش به صاحب کارم گفتم مثل احمقا ولی خودش نمیدونه من میترسیدم راستش فک کردم الکیه همه چیز برا همین از اون درموردش سوال کردم بعد خودش نمیدونه هر وقت میگه میخام برگردم اونجا قلبم تند تند میزنع استرس میگیرم که نکنه بره یچی بهش بگن یا ازش حرف بکشن خیلی استرس میگیرم واقعاااا چکار کنم