دوماه پیش با همسایمون دعوا کردیم زنگ زدم ب مادرم و برادرم اومدن بعد اونا رفتن از شوهر من شکایت کردن بعد منو مادرم رفتیم از اونا شکایت کردیم الان دوروز مونده به قرار دادگاه شوهرم از چن روز قبل برنامه ریزی کرده ب من ميگه نمیخامت برام مهم نیستی .همینجور بی دلیل از همین الان پشتم و خالی کرده بعد مادرم و برادرم بخاطر اینکه اینا از شوهر من شکایت کردن دارن از شهرستان میان اونم این اینطور دیشبم میگفت من میدونم مادرت میاد اونجا ضد و نقیض حرف میزنه مقصر ما میشیم از الانم انداخت تقصیر مادرم .شما بودین چیکار میکردین از الان معلومه میخواد رفتیم اونجا بندازه گردن ما خب از ای شکایت کردن