یه روز من پیش پزشک زنان بودم
وای
یه دختر با مادرش اومده بود
اننننقدر این دختر زیبا بود همه محوش شده بودن
همزمان مارو فرستادن پیش دکتر
به دکتر گفت نامه دارم از دادگاه
یک سال بود ازدواج کرده بود و زیر یک سقف زندگی میکردن
اما هنوز آقا بهش دست هم نزده بود
دکتر معاینه کرد براش نوشت هنوز دختر
بااااااورم نمیشد