بچها تو خونه خیلی اذیتم از بچگی به دل زدم همیشه
امروز دعوام شد بابام کتک زد
زدم بیرون دارم میرم شهر دیگه ای که دانشگاهم خوابگاه بازه
نمیتونم برم سرکار استادام سخت گیرن ساعتای کلاسیم تداخل داره نمیخوامم دیگه اویزون خانوادم باشم
یکم پس انداز داشتم واسه همین روزا چون میدونستم حمایتی ندارم دارم به انصراف فکر میکنم انصراف بدم همون شهر بمونم برم سرکار
یا چمیدومم
یکی از استادام سنش بالاس خاستگارمه برم زنش شم
دارم دیوونه میشم