مردا هم جالبن! داری از دستش از حرص پاره میشی یهو پیام میده سلام عزیزم!
از همه جا بی خبر، بی اطلاع ، خوشحال و خندان.
من آباد بودم؛این تو بودی که آتش بر خاکم افکندی.و اکنون،پس از سالها از پایان جنگ،آنگاه که پا در سرزمینم میگذاری،مینهایی که روزی خود کاشتی،خودت را به نیستی میکشانند.نه تو از دود جان بهدر میبری،نه من از زخم، رهایی مییابم.