از ساعت یک و نیم شروع کرد به زنگ زدن
ساعت دو دونیم
خودم زنگش زدم فقط در مورد مریضیش گفت
و اه و ناله کردن و انرژی منفی فرستادن که شب یک وقت حالم بد میشه تو خونه میمیرم کسی نیست ب دادم برسه
بهش گفتم شما که اینهمه حالت بده پیش دخترت میموندی اونجا بهترین دکترها رو داشت نمیومدی شهرستان
ده دقیقه از تماس و خدافظیمون گذشته
دوباره داره زنگ میزنه
آخه مگه من پرستارم یا اپراتورم که دم ب دقیقه
پای تلفنش بشینم