مادر رلم که الان اکسمه بهم گفت دختر بی صاحاب و بی اصل نصبی هستی کلی تو کوچه جلو پسرش کوچیکم کرد تحقیرم کرد میخواست بی خودی منو بزنه آبروم برد فقط سر خودخاهیش و مخالفت ازدواج بودنمون .در حالی که من به مادرش فقط خوبی کردم تا حالا و احترامشو نگه داشتم بعد شنیدن این حرفاش فقط خیلی گریه کردم به هق هق افتادم و دلم خیلی شکست اما نفرین نکردم ..بعد پسفرداش مثل اینکه پسرش قایمکی میره خونه خالی همسایشون که ویلا از اکسم اجاره کردن کلیدش قایمکی داشته و همون موقع همسایه از شهر دیگه میرسه و پسر رو میبینه ابرو پسر میره داستان میشه و مادر همین پسر که به من کلی بی احترامی کرد میره در خونه همسایه خواهش التماس ک پسرش ببخشه یعنی مادرش چون.دلم شکست این اتفاق افتاد؟
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
دیشب همه شب در برم آن سلسله مو بود من بودم و او بود می بود و سه تاربود و صبا بود و سبو بود من بودم و او بود دامان چمن پر گل و در دامن گلزار من بودم و دلدار مه دلکش و گل نغز و هوا غالیه بو بود من بودم و او بود
نه بابا ،ربطی نداره تو کار خودت اشتباه بوده ،حرف مادره هم تاوان اشتباهت قضیه پسره هم مربوط به لاشی ب ...
نه لاشی نیست پسر خوبیه داستان داره حالا این
اون وقت اشتباه من چیه میشه بگی مادرش به من فحاشی کرده من اشتباه کردم؟من میگم دنیا بی حساب کتاب نیست دل منو شکست منو کوچیک کرد اونجوری مجبور شد کوچیک شه