سزارینی هستم بچه دومم هست
خیلی تنهام بایک بچه مدرسه ای
دلم شکسته وخیلی ناراحتم از مادرم از اینکه اونم بعد ۲ ماه از من باردار شد
چندساله دوا درمون میکرد که بچه پسر بیاره از شانس بدم درست زمان بارداری من اونم باردار شد
خیلی تنها شدم هم تو بارداریم دست تنها بودم هم اینکه الان نزدیک زایمانمه همش داغونم وفکرم شده کیو ببرم باخودم همراه
بعد زایمانم کجا برم و کی مراقبم باشه اخه درد سزارین وکشیدم و روزای اول و یادم بود که با زجر میتونستم بشینم و پاشم
عزیزم🥲
خدا یار مظلومان و بی کساس
چند سالشه؟
خواهر یا خاله نداری؟
اتاق وی ای پی بگیر شوهرتو ببر
الهی میگزره خانواده شوهر نمیتونن بیان نهایت کارگر بگیرین
عزیزم امیدوارم همه چی درست شه تو غصه نخور
امشبم مامانم میگفت به خالت گفتم میاد همراهت به فلانی گفتم و یااینکه برو خونه پدرشوهرت بمون
گفتم تک دختر بودم و اخر مثل یتیما باید بگردم کیو پیداکنم مراقبم باشه
حالا بارداریت قشنگ بامن شد
اونم باعصبانیت پرید گفت تیکه نپرون اصلا دلم خواست بمن مربوطه
منم بدتر دلم شکست که چقدر یه ادم خود خواه
جالب اینجاس هنوز ب خونواده شوهرم وحتی شوهرم نگفتم مامانم باردارم چون حس خجالت میکنم
یه پرستار بگیر ایشالا زود سر پا میشی
مادرتم نمیدونسته همزمان با شما میشه ک
خاله ای زنعمویی زن دایی کسی رو نداری؟ یا خواهرشوهری کسی؟
اگر هیچکس رو نداری یه پرستار بگیر برای یک شب
تو خونه همسرت هست خودتم‌تجربه دفعه قبل رو داری راحت تری. و ب دکتر هم بگو مسکن قوی تر برات بنویسه
میگذره عزیزم غصه نخور
مادرت مگه چن سالشه؟
عزیزم پرستار بگیر واسه ده روز اولت
