2777
2789
عنوان

همسرم از من و خانوادم خیلی دلگیره

9432 بازدید | 170 پست

امشب گفت دیگه دور همتون خط کشیدم😔

راستش من و همسرم حدودا 9 سال پیش یک واحد نقلی با کلی وام و قرض و فروختن همه ی طلاهای عروسیم و... خریدیم و تا خرخره قسط  داریم. 

گفتیم میدیم چندسال اجاره تا کمی از قسط هامون سبک بشه. 

خانم ها همش رو تایپ کردم فقط باید از جایی کپی کنم. صبور باشید تا همش رو بفرستم و بعد راهنمایی کنید تا بتونم جوابگو باشم. ممنونم. 

خونه ی صفر رو کابینت و هود و سینک و شوفاژ و پرده و... خریدیم براش و دادیم به یک مستأجر که راننده بود (همسرش میگفت همسرم بیابونیه) سه ماه سه ماه نیست و منم و 3تا دخترهام.  گفت من مریض هستم و صاحبخونه جوابم کرده، به ما اجاره بدین. من و همسرم دلمون به حاش سوخت و قبول کردیم. سال اول که مستأجر بود اجاره ها رو به موقع میداد و راضی بودیم. بعد یکسال یکی از همسایه ها زنگ زد که زن مستأجرتون فوت شده و لطفا با این ها تمدید نکنید. منم پیش خودم گفتم وا بی انصافی هست حالا که مادر از دست دادن آواره هم بشن. دو سال دیگه هم نشستن.

و دیگه 6 ماه به 6 ماه اجاره میداد. من و همسرم هم رومون نمیشد بهش بگیم. هیچوقت هم برای تمدید قرارداد نمیرفتیم خونه رو ببینیم تلفنی تمدید کردیم.

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

برادرم که مستأجر بود، صاحبخونه گفته بود بلند شن دیگه و میخواست خونش رو بکوبه. همسر برادرم به من اطلاع دادن که آره صاحبخونه گفته بلند شید در حال که ایشون باردار بودن و برادرم نه شغل درستی داشت و نه پولی که بخواد بلند بشه.

من به همسرم گفتم بگم داداشم بیاد مستأجر ما بشه. گناه دارن و... همسرم قبول کردند. و ما به مستأجر اطلاع دادیم که بلند بشه تا 3 ماه دیگه. گفت باشه. نزدیک سه ماه تماس گرفتم که ان‌شاءالله کی بیایم برای تحویل، مرده شروع کرد داد و فریاد و بی احترامی که دست از سرم بردارید و خونه کجا بود و فلان و بهمان.

گفتم چه خونه ای مد نظرتونه که میگید نیست؟

 گفت پله نداشته باشه چون یکی از دختراش معلول بود. گفتم مبلغی که میتونی اجاره بدی چقدره؟

مبلغی که گفت 4 برابر مبلغی بود که به ما اجاره میداد اون هم 6 ماه به 6 ماه. باورتون نمیشه من بچه شیر میدادم اون زمان 1 ماه تمام گشتم برای این آقا تا تشریف ببرن و من بگم برادرم بیاد. 

تا بالاخره یک خونه پیدا کردم و آقا پسندیدن.

وقتی رفتیم برای تحویل واحد خودش نبود، پسرخالش رو فرستاده بود در رو باز کرد چشمتون روز بد نبینه خونه ی نو و دسته گلمون تبدیل شده بود به یک خرابه😔😭

دیوارها کثیف و پر از لک، در ها خراب، یکیش که کلا یک تیکه وسط در شکسته بود و تیکش نبود اصلا، در کابینت ها همه خراب و ول شده بود، حمام بوی تعفن و پر از کثیفی، کف خونه پر از آشغال و شیشه خورده.یکی از اتاق ها رو هم خالی نکرده بود و پر از وسیله بود. وقتی باهاش تماس گرفتم که این چه وضعی هست گفت اگه ناراحتی تخلیه نمیکنم و فلان. گفتم به جهنم فقط بیا بردار وسایلت رو برو. بیشعور به من میگفت زبون آدمیزاد حالیت نمیشه و میخوام راضی باشی تا برم، اگه نیستی میشینم سرجام.

خلاصه با هر مکافاتی بود گورش رو گم کرد از خونمون و برادرم و خانم باردارش اومدن واحد ما.  و خودشون خونه رو دسته گل کردن. همسرم میخواستن کارگر بگیرن ولی برادرم قبول نکرد. منم چون بچه شیرخواره داشتم نمیتونستم کمکی کنم. ولی خیالمون راحت شد خونه دادیم به آشنا. اجاره هم اصلا پول پیش نخواستیم ولی مادرم 3 میلیون دادن برای پیش. اجاره هم کمتر از مستأجر قبلی بهشون گفتیم چون شرایط کاریش خیلی عالی نبود و یه نی نی هم قرار بود بهشون اضافه بشه. سال اول و دوم  خیلی خوب بود همه چیز و اجاره و پول شارژ ساختمان رو سرموعد میداد. کم کم توی کار مشکل پیدا کرد و ورشکست شد. دوباره یه کاری  شروع کرد اون هم نشد و یه کارآفرینی کرد اون هم خورد به زمین و 2 سال تمام نتونست پول اجاره بده و نه شارژ و زندگیشون تحت فشار مالی شدید بود.

هر بار به من میگفتن، میگفتم فدای سرتون. ان‌شاءالله کارت میگیره جبران میکنین و فلان ولی هر روز بدتر شد. کم کم صدای همسرم دراومد که چرا اجاره نمیدن. اگه یه موقع یه اسباب بازی برای بچشون میخریدن میگفت دیدی چطور تونستن اون رو بخرن ولی اجاره ما رو نمیدن. از اونطرف مدیر ساختمان به همسرم زنگ میزد که یکسال پول آب و شارژ نمیدن و صدای همسایه ها دراومده. من به برادرم زنگ زدم داداش این مدام به همسرم زنگ میزنه این پول شارژ رو بده. میگفت باشه ولی نمیداد. 6 ماه اجاره نداده بود من به مادر گفتم ولی مادرم گفتم ومیشه همش ما کمکش کنیم بد عادت میشه بزار ببینیم خودش چیکار میکنه. درسته برای کارش که سرمایه میخواست پدر و مادرم خیلی با وام و... براش پول جور کردن ولی هیچ نتیجه ای نداشت.


تا بالاخره یک خونه پیدا کردم و آقا پسندیدن.وقتی رفتیم برای تحویل واحد خودش نبود، پسرخالش رو فرستاده ...

زیادی لطف کنی اینجوری میشه اصلا شما وظیفت نبود بگردی دنبال خونه برای مستاجرت. خسارتت هم تمام کمال باید میگرفتی ازش

حجاب یعنی زنده باد عشق ❤️(( از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوه‌های زیبای جسم و زنانگی‌ اش.(امام موسی صدر)))

همسرم تحت فشار مالی و قسط بودن و وقتی به من اعتراض میکردن، میگفتم خدا شاهده خوشون هم ندارن و توی خرج زندگی موندن و شما با خدا معامله کن، ان‌شاءالله هزار برابرش به زندگیمون برمیگرده. تا اینکه صبر همسرم تمام شد و واحد رو فروختن. 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

ماه گرفتگی

dorsa099 | 8 ثانیه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز