برادرم که مستأجر بود، صاحبخونه گفته بود بلند شن دیگه و میخواست خونش رو بکوبه. همسر برادرم به من اطلاع دادن که آره صاحبخونه گفته بلند شید در حال که ایشون باردار بودن و برادرم نه شغل درستی داشت و نه پولی که بخواد بلند بشه.
من به همسرم گفتم بگم داداشم بیاد مستأجر ما بشه. گناه دارن و... همسرم قبول کردند. و ما به مستأجر اطلاع دادیم که بلند بشه تا 3 ماه دیگه. گفت باشه. نزدیک سه ماه تماس گرفتم که انشاءالله کی بیایم برای تحویل، مرده شروع کرد داد و فریاد و بی احترامی که دست از سرم بردارید و خونه کجا بود و فلان و بهمان.
گفتم چه خونه ای مد نظرتونه که میگید نیست؟
گفت پله نداشته باشه چون یکی از دختراش معلول بود. گفتم مبلغی که میتونی اجاره بدی چقدره؟
مبلغی که گفت 4 برابر مبلغی بود که به ما اجاره میداد اون هم 6 ماه به 6 ماه. باورتون نمیشه من بچه شیر میدادم اون زمان 1 ماه تمام گشتم برای این آقا تا تشریف ببرن و من بگم برادرم بیاد.