ما خانواده ای هستیم که کلا با هیچ احدی رفت و آمد نداریم
خانواده مادریم همشون یه شهر دیگن چند ماه یبار اونا رو میبینیم شایدم فقط عید ها ، عمه هامم یه شهر دیگن فقط زنگ میزنن همشون و سالی یکی دوبار میان خونمون و بقیه خانواده پدری هم آشغال های به درد نخورن که کلا رفت و آمد نداریم منظورم دختر عمه و .... اونا همشون عموم رو ببشتر دوس دارن خواهر بزرگمم چند ساله ازدواج کرده تو یه شهر غریبه اونم خیلی تنهاس کسی بهش سر نمیزنه
بخاطر همین تنهایی خواهرم ازدواج خوبی نکرد ...
منم سنم داره بالا میره ازدواج خوبی نمیکنم یا شاید کلا مجرد بمونم ۲۷/۲۸ سالمه
از تنهایی عذاب میکشم تلاش خودمو دارم میکنم زور خودمو میزنم ولی همیشه ته دلم غمگینه کاش منم مث بقیه زندگی معمولی داشتم
بنظرتون چیکار کنم از تنهایی در بیام
مثلا لیسانس دارم شایدم واسه ارشد بخونم
معلم پیش دبستانی ام و نقاشي و ریاضی هم خصوصی تدریس میکنم یه شیفت بیرونم
دارم پول جمع میکنم عمل کنم زیبایی
چجوری میتونم کیس دلخواهم رو پیدا کنم؟